حامد بلاگ
انگلیسی: هلندی: استونی: فرانسوی: آلمانی: یونانی: , ,
چشمانش پر بود از نگرانی و ترس برای خواندن ادامه این داستان کوتاه ، لطفا به بخش ادامه مطلب مراجعه کنید
زن شری است مورد نیاز.
زن فقط یک چیز را پنهان نگاه میدارد آنهم چیزی است که نمیداند.
وقتی زن خوب در خانه باشد، خوشی از در و دیوار می ریزد.
از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقیر زن بگیر.
آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است.
انتخاب زن و هندوانه مشکل است.
بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشیده بود.
کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام میدهد.
وقتی زنی میمیرد یک فقته از دنیا کم میشود.
کسی که زن ثروتمند بگیرد آزادی خود را فروخته است.
آنکه را خدا زن داد، صبر همه داده.
گریه زن، دزدانه خندیدن است.
شرهای سهگانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن.
برای مردم مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد، زیرا در هر دو صورت پشیمان خواهد شد.
گرجیها:
اسلحه زن اشک اوست.
ایتالیایی:
اگر زن گناه کرد، شوهرش معصوم نیست.
زناشویی را ستایش کن اما زن نگیر.
زن و گاو را از شهر خودت انتخاب کن.
بیف استراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
*
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
*
آب در “آب سرد کن” و ما تشنه لبان می گردیم!
*
آب که سر بالا میره، قورباغه “هوی متال” میخونه!!!
*
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
*
نابرده رنج گنج میسر نمی شود — مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
*
“کافی میت” نخورده و دهن سوخته!
*
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
*
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
*
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
*
هری پاتر آخرش خوشه!
*
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
*
گیرم پاپی تو بود فاضل — از فضل پاپی تو را چه حاصل
*
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
*
ادکلن آن است که خود ببوید — نه آنکه فروشنده بگوید
*
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
*
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
*
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom )
*
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
*
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
لبانش می لرزید
گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟
نگاهش که گره خورد در نگاهم
بغضش ترکید
قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا
چکید روی گونه اش
- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ....
صدایش می لرزید
- ا .. چرا گریه می کنی عزیزم , گم شدی ؟
گریه امانش نمی داد که چیزی بگوید
هق هق , گریه می کرد
آنطوری که من همیشه دلم می خواست گریه کنم
آنگونه که انگار سالهاست گریه نکرده بود
با بازوی کوچکش مدام چشم هایش را از خیسی اشک پاک می کرد
در چشم هایش چیزی بود که بغضم گرفت
- ببین , ببین منم مامانمو گم کردم , ولی گریه نمی کنم که , الان باهم میریم مامانامونو پیداشون می کنیم , خب ؟
این را که گفتم , دلم گرفت , دلم عجیب گرفت
آدم یاد گم کرده های خودش که می افتد , عجیب دلش می گیرد
یاد دانه دانه گم کرده های خودم افتادم
پدر بزرگ , مادربزرگ, پدر , مادر , برادر , خواهر , عمو ,
کودکی هایم , همکلاسی های تمام سال های پشت میز نشستنم , غرورم , امیدم , عشقم , زندگی ام
- من اونقدر گم کرده داااارم , اونقدر زیاااد , ولی گریه نمی کنم که , ببین چشمامو ...
دروغ می گفتم , دلم اندازه تمام وقت هایی که دلم می خواست گریه کنم , گریه می خواست
حسودی می کردم به دخترک
- تو هم ...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |